کافکا وهفت روز هفته

برای ایجاد جامعه ای آزاد وبرابر راهی به جز پاک کردن چهره قوانین وآموزش وفرهنگ ازسنت های واپسگرایانه اسلام وشیعه گری وجودندارد

کافکا وهفت روز هفته

برای ایجاد جامعه ای آزاد وبرابر راهی به جز پاک کردن چهره قوانین وآموزش وفرهنگ ازسنت های واپسگرایانه اسلام وشیعه گری وجودندارد

ما وجهان بینی و زندگی....................باران

اسارت وآزادی............

 

اسارت تنها درزنجیروزندان بودن نیست

وقتی پای اندیشه پویای خودرامی بندیم

وقتی خودرا درچهارچوب یک باورزندانی می کنیم

ما اسیریم اگرچه آ زاد باشیم.

 

آزادی ..رهایی  ا زایستایی است

وقتی ما بال اندیشه خودرا برای پرواز

درآسمان تفکروخلاقیت ونوآموزی می گشائیم

وقتی هرروزگنجینه اندیشه های خودرازیرورومی کنیم

وقتی سیم خاردارها را ازگرداگردباورهای خود برمی داریم....آنگاه

ماآزاده وآزادیم اگرچه درزندانی به بزرگی دنیازندگی کنیم........... (باران)

 

جهان بینی وزندگی.......

 جهان بینی همان برداشت ما بنابرتجربیات ودست آوردهای فکری  ازپیرامون اندیشه های خویش است..جهان بینی نگاه ما به دنیای درون وبیرون است / وبی شک باروش دانش وبینش ما پیونددارد/ روش جهان بینی ما به انگیزاننده های فراوانی ازجمله مکان زیستی/ فرهنگ خانوادگی / روش های آموزشی وجغرافیا وزمان زایش ورویش ما بستگی دارد/ البته درتداوم سالهای زندگی وقتی ما توانستیم براندیشه خودچیره شده واستقلال فکری ومهلت انتخاب پیداکنیم این جهان بینی می تواند وباید دگرگون گردد// اگرچه ما دردوران کودکی وناپختگی تنها به گفته های پدرومادروآموزگارگوش کرده وفکرتازه جوانه زده ما این پند ها رابی تامل وتنها به دلیل وزنه بزرگ تربودن آنها قبول می کند! ولی دردورانها پای گذاشتن به جامعه آموزگاردیگری به جمع آموزشگران قبلی افزوده می شود// طبیعی است که درابتدای جوانی قدرت مفیاس درذهن ما شکل می گیرد وما تلاش می کنیم بین آنچه ازوالدین خودیادگرفته وبه خاطرسپرده ایم وآنچه ازمنابع وکسان دیگریادمی گیریم به محک مقایسه بگذاریم// بنا براین هرچه پدرومادر وآموزگاران اولیه ما حقایق راروشن تروعریان تربرای ما عنوان نموده باشند ما درجوانی به آنها اعتماد و اطمینان بیشتری می کنیم/ ولی اگرآنها بما دروغ گفته و حقایق را بهردلیل! ازماپنهان کرده باشند ازمیزان اطمینان ما نسبت به آنها کاسته شده و تا حد یک پیوند احساسی نازک سقوط می نماید!

 

ما وزندگی و جهان بینی............

وقتی ما به درجه ای ازپختگی فکری رسیدیم و توانستیم با پژوهش و کنجکاوی و جستجوگری وپرسشگری برای سئوالهای ذهنی خود پاسخ خردمندانه و علمی تحقیقی بدست آوریم / کم کم دست آوردهای فکری خودرا تدوین نموده/ غلط گیری وتصفیه کرده و درنهایت به نوعی نگرش مطمئن و پایدار خواهیم رسید که آنرا ایدئولوژی و یا جهان بینی می گویند// طبیعی است که جهان بینی ما تنها بعنوان یک چهارچوب و زیربنا محسوب گردیده و ما تا زنده هستیم می توانیم وباید درویرایش وپیرایش آن بکوشیم// جهان بینی درمقاطعی بعد ودردوران پختگی فکری بعنوان دستورالعمل نوع نگرش ما به پیرامون خود وجهان تبدیل می گردد و لذا می تواندنمودارروش ما درزندگی بعنوان یک الگو قرارگیرد/// فراموش نکنیم جهان بینی مابگونه ای باید شکل ثابت بگیرد که بتوانیم آنرا بعنوان یک دست آورد فکری منتشرنموده و ازآن دفاع نماییم و این ممکن نمی شود مگراینکه جهان بینی ما بروزبوده و ازآخرین دست آوردهای فکری بشر درهمه زمینه ها تاثیرگرفته باشد//// بنابراین همیشه برباوری بعنوان ایدئولوژی پای بفشاریم که حرفهای تازه ای برای هزاران مشکل حل نشده جوامع بشری درخودداشته باشد..